سالهاست که روی پدیده فرونشست زمین متمرکز بودهام، که قابلمشاهدهترین و نگرانکنندهترین پیامد برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی در دشتهای ایران است. زمانی بهعنوان دانشجوی زمینشناسی، وسعت این پدیده را بهخوبی درک نکرده بودم. اما روزی که شکافها و ترکهایی را دیدم که به دلیل تراکم و فشردگی لایههای رویی خاک پس از استخراج بیشازحد آب ایجاد شده بودند—و خسارات وارده به خانهها و ساختمانهای بلندمرتبه در تهران را مشاهده کردم—عمیقاً نگران شدم.
فعالان محیطزیست مدتهاست که نسبت به فرونشست زمین در تهران، که بهصورت غیریکنواخت رخ میدهد، هشدار دادهاند. در برخی مناطق این شهر، زمین سالانه بیش از ۲۵ سانتیمتر فرومینشیند—رقمی که از نرخ ۲۰ سانتیمتر در سال در شهر کورکوران، کالیفرنیا، که یکی از نقاط بحرانی برداشت بیرویه آب است، بیشتر است. زمانی که رشد جمعیت از ظرفیت منابع طبیعی پیشی میگیرد و رودخانهها و دریاچهها در اثر تغییرات اقلیمی خشک میشوند، بحران به وضوح نمایان میشود. در بسیاری از مناطق، کمبود آب آشامیدنی و کشاورزی دیگر یک تهدید دوردست نیست، بلکه بحرانی قریبالوقوع است.
هر چیزی که پایداری ساختاری ساختمانها در تهران را به خطر بیندازد، بهویژه با توجه به خطر بالای وقوع زلزلهای بزرگ، که زمینشناسان و ژئوفیزیکدانان دهههاست در مورد آن هشدار میدهند، نگرانکننده است. اگر در انقلاب آمریکا در قرن هجدهم کوئیکرها نقش داشتند، در ایران میتوان گفت ما با "زلزلهسازها" سروکار داریم—گروهی از رهبران و مقامات که سیاستهایشان زمین زیر پای مردم را آنقدر ناپایدار و شکننده کرده که تنها چیزی که برای نسلهای آینده تضمین کردهاند، هرجومرج و از دست رفتن جان دهها هزار نفر در تهران است.
نشست زمین قبلاً باعث ایجاد ترکهای کوچک و بزرگ در دهها هزار آپارتمان در سراسر تهران شده است، و خطرات بیشتری را برای مالکان و مستاجران در یکی از گرانترین شهرهای خاورمیانه به وجود آورده است.
خاموشی رهبران: سکوتی که گوش را کر میکند
سؤال اصلی این است: باوجوداینکه رهبران ایران از این بحران آگاه هستند، چه اقداماتی برای حل آن انجام دادهاند؟ پاسخ به طرز دردناکی روشن است: هیچ.
یادگیری چیزی جز آنچه در کودکی فرا گرفتم، تقریباً غیرممکن است. بهوضوح به یاد دارم که در پاییز ۱۳۶۷ پیشنویس گزارشی از پدر تازه درگذشتهام را دیدم که در آن وزرای کابینه را خطاب قرار داده بود و آنها را از چالشهایی که ایران در یک اقلیم گرمتر با آن مواجه خواهد شد، آگاه کرده بود. او بر ضرورت فوری ذخیره و نگهداری هرچه بیشتر آب—بهویژه در سفرههای زیرزمینی—تأکید داشت تا نسلهای آینده از کمبودهای فاجعهبار در امان بمانند. هشدارهای او، مانند بسیاری از کارشناسان دیگر، نادیده گرفته شد.
بارها این موضوع را گفتهام، اما هرگز روزی را فراموش نمیکنم که شخصاً به رئیسجمهور خاتمی درباره آینده تاریکی که کشور به دلیل مدیریت ضعیف منابع آبی دولتش در پیش دارد، هشدار دادم. آن لحظه درک من را از عمق و سیستماتیک بودن این مشکل تثبیت کرد.
علم: یک علت و معلول روشن
برای درک این مساله، از منظر مدیریت منابع آبی به آن نگاه کنیم. هنگامی که برداشت آبهای زیرزمینی محدود به مقدار تغذیه طبیعی باشد، تعادل حفظ میشود و زمین پایدار باقی میماند. اما وقتی برداشت آب بسیار فراتر از نرخ تغذیه مجدد انجام شود، نتیجه اجتنابناپذیر، فرونشست زمین است—فرآیندی که زیرساختها را تخریب میکند، اکوسیستمها را تغییر میدهد و معیشت را مختل میکند.
بنا به گفته وزیر پیشین کشاورزی، در دوران ریاست جمهوری خاتمی، سیاستهای نادرست کشاورزی و مدیریت آب باعث ایجاد کسری نزدیک به ۳۲ میلیارد مترمکعب در منابع آب زیرزمینی ایران شد. دوران احمدینژاد اوضاع را بدتر کرد و ۷۶ میلیارد مترمکعب دیگر به این کسری افزود، درحالیکه دولت روحانی برای معکوس کردن روند تلاش چندانی نکرد. طبق گفته عیسی کلانتری، از ۲۱۰ میلیارد مترمکعب آب شیرین زیرزمینی ایران، نزدیک به ۱۹۰ میلیارد مترمکعب بهطور غیرقابل بازگشتی از بین رفته است. بیشتر آب باقیمانده شور یا لبشور است—خبری ویرانگر برای کشاورزان و کسانی که به این منابع حیاتی وابستهاند.
در سال ۱۳۸۰، پس از انتشار یادداشتهایی که سیاستهای آبی معیوب دولت را نقد میکرد—که منجر به احضار من از سوی رئیسجمهور شد—شخصاً به خاتمی هشدار دادم که این سیاستها زندگی مردم را نابود کرده و آسیبهای غیرقابل بازگشتی به همراه خواهند داشت. من تأکید کردم که ادامه این روند میلیونها ایرانی را با پیامدهای مخرب مواجه خواهد کرد. متأسفانه، پیشبینی من به حقیقت پیوست.
ریشه ایدئولوژیک مشکل
در قلب این بحران، یک ایدئولوژی دگماتیتک قرار دارد که از سوی «رهبر معظم» ترویج شده است. اصرار سرسختانه او برای دستیابی به خودکفایی در تولید غذا باعث شده که برداشت غیرپایدار از منابع آب زیرزمینی در سراسر مناطق وسیعی از کشور انجام شود. این رویکرد کوتهبینانه، که نسبت به پایداری محیطزیست و پیامدهای بلندمدت بیتوجه است، سفرههای زیرزمینی ایران را به لبه نابودی کشانده و میلیونها نفر را در برابر نشست زمین و کمبود منابع آسیبپذیر کرده است.
باوجوداینکه میدانند برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی به نابودی کشور منجر خواهد شد، سیاستمداران و مقامات میانرتبه یا از ترس سکوت میکنند یا بیتفاوتی کامل نسبت به بحران نشان میدهند. بیعملی آنها تنها رنج مردم را عمیقتر میکند و ایران را بیشتر به سمت یک فاجعه زیستمحیطی و انسانی سوق میدهد.
آنچه امروز شاهد آن هستیم، تأثیر ویرانگر سیاستمداران و مدیران فرومایه، مستبد، بیکفایت و مخرب است که بهسرعت در حال نابودی کشور هستند. سیاستهای نادرست آنها باعث فرونشست و نشست شهرها و دشتهای بزرگ شده و آسیبهای غیرقابل بازگشتی را به همراه آورده است.
راهحل؟ کسی نظری دارد؟
راهحل در یک بازنگری کامل در سیاستهای فعلی نهفته است، که بر اساس علم، توسعه پایدار و یک چشمانداز بلندمدت هدایت شود. سیاستمداران و تصمیمگیرندگان باید رویکردهای مبتنی بر شواهد را اتخاذ کنند که حفاظت از منابع طبیعی را بر منافع سیاسی یا اقتصادی کوتاهمدت اولویت دهد.
برخی گامهای کلیدی عبارتاند از:
توقف فوری برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی و اطمینان از اینکه برداشت آب از نرخ تغذیه طبیعی فراتر نمیرود.
تلاشهای فشرده برای تغذیه مجدد سفرههای زیرزمینی از طریق روشهایی مانند تغذیه مدیریتشده (MAR).
ترویج شیوههای آبیاری کارآمد و کاهش کشت محصولات پرآببر.
افزایش آگاهی عمومی و سرمایهگذاری در فناوریهای صرفهجویی در مصرف آب.
با اجرای این اقدامات، شاید بتوان اندکی زودتر تعادل را به سفرههای زیرزمینی بازگردانیم و خطر فرونشست زمین را کاهش دهیم. بیایید به سفرههای زیرزمینی فرصت تنفس بدهیم—و در این مسیر، به نسلهای آینده فرصتی برای زندگی و شکوفایی فراهم کنیم.